سراینده:
">جعفر ناظم رعایا
| تاریخ سه شنبه, اسفند ۲۶, ۱۳۹۳ ۰۵:۰۶ قبل از ظهر
تعداد بازدید این مطلب :1783
نوروز مبارک
باری دگر زگنح گهر، آفریدگار آویخت گوهری به گریبان روزگار
نو روزیی که چشم فلک خیره شد از آن تا دید در درخشش آن در شاهوار
وان کودک زمانه که بودش فسرده جان خرم شد و شکفته و دلگرم و نونوار
در روزگار گشت دگر گونگی پدید آمد بهار و کرد سپندارمه, فرار
دی, گشت آب ریخته در پشت پار سال ام , مجمر سپند فرا راه نو بهار
سرما برون خزید زآوند دار بن گرما نفس دمید بر انگشت شاخسار
باد آمد و غبار زروی زمان سترد ابر آمد و زمین شد از آن باغ و لاله زار
شد پهنه های دشت چرا گاه آهوان شد ژرفنای دره گذر گاه رود بار
تر کرد کام باد فرا پاش جشمه ها تن شست کوه, زیر فرو ریز آبشار
پوشید تپه مخمل گلدار سبز رنگ نوشید سبزه شربت شیرین خوشگوار
بوسید برکه پای درختای سرو و کاج خندید گل زقلقلک پنجه های خار
رقصید بید بن زهبوب وهبوط باد سر بر کشید سوی فلک قامت چنار
افتاد زلف سبزه به چنگ نسیم صبح شور و نوا نشست به گوش گل از هزار
رویید بذر عشق و محبت درون دل کوبید پای عشق ره جستحوی یار
چشم شکوفه باز گشا شد به شاخسار تا بنگرد چگونه توان بافت برگ وبار
گردید سبزه زار همه پهنه های دشت تابید نور عشق به قلب امید وار
در شامه ها شمامه دمد دم به دم شمیم بر دوش هر نسیم نهد نافه کوله بار
آکنده کرده نکهت گلها فضای باغ بوم چمن نگاره گرفته است از نگار
فرو شکوه یافته میهن ز فرودین فرهنگ ودین به دل دهد آرامش و قرار
ناظم همین بس است زتوصیف روز نو هر چند این نمونه یکی باشد از هزار
جانان !همییشه هست امیدم:-نسیم صبح بوی گل آرد و به شمایان کند نثار
یارب ببخش بر همه هممیهنان ما عمر دراز و کام روا ، جشن پایدار
امروزتا ن همیشه بود سبز تر زدی امسالتان هماره بو د خوبتر زپار